تن وتن زنجیری خیالی که درختان کهنسال را به هم وصل و زمین را وطن همه ما می‌سازد.

ردپای نظریات برشت در پرفورمنس آرت : ارتباط مخاطب و درگیری در اثر هنری

ردپای نظریات برشت در پرفورمنس آرت : ارتباط مخاطب و درگیری در اثر هنری

در این نوشتار به بررسی ردپای نظریات برشت در پرفورمنس آرت که ارتباط مخاطب و درگیری در اثر هنری را در برمی‌گیرد، خواهیم پرداخت.

برتولت برشت (۱۸۹۸–۱۹۵۶) یکی از تأثیرگذارترین نمایشنامه‌نویسان و نظریه‌پردازان تئاتر در قرن بیستم است. او با تأسیس تئاتر اپیک، دیدگاهی نوین نسبت به نقش تئاتر در جامعه مطرح کرد. برشت معتقد بود که هنر باید به جای ایجاد احساسات شدید، آگاهی اجتماعی و سیاسی را در مخاطب پرورش دهد.

ردپای نظریات برشت در پرفورمنس آرت

نظریات برشت و پرفورمنس آرت به‌طور مشترک در پی ایجاد ارتباطی عمیق‌تر با مخاطب هستند. اگرچه برشت به دنبال فاصله‌گذاری احساسی بود، در پرفورمنس آرت این فاصله به شکلی دیگر تجربه می‌شود. در اینجا، اجراگر و مخاطب در یک تجربه مشترک قرار می‌گیرند که منجر به خلق یک دیالوگ زنده می‌شود.

هانس گئورگ گادامر، فیلسوف آلمانی، در کتاب «حقیقت و روش» (Truth and Method) بر این باور است که هر اثر هنری نوعی گفت‌وگو بین هنرمند و مخاطب است. در پرفورمنس آرت، این ارتباط به اوج خود می‌رسد و مخاطب نه تنها درک کننده، بلکه همکار در خلق اثر هنری است.

بیشتر بخوانید:

نظریه اثر فاصله‌گذاری (Verfremdungseffekt) برشت

این نظریه به جلوگیری از همذات‌پنداری عاطفی مخاطب کمک می‌کند و او را وادار می‌سازد که به تحلیل و تفکر درباره موضوعات اجتماعی بپردازد. به عبارت دیگر، برشت می‌خواست که تماشاگران از جنبه‌های احساسی فاصله بگیرند و به شکلی عقلانی و آگاهانه با اثر هنری درگیر شوند.

هدف برشت از ایجاد فاصله‌گذاری

برشت به‌خوبی می‌دانست که غرق شدن تماشاگر در احساسات می‌تواند مانع از تحلیل انتقادی شود. او به جای آن، بر اهمیت فاصله‌گذاری تأکید می‌کرد. این تکنیک شامل شکستن دیوار چهارم، استفاده از روایت‌گر و تغییر صحنه‌آرایی بود تا تماشاگران به تفکر و تجزیه و تحلیل عمیق‌تری بپردازند. به این ترتیب، هنر می‌تواند به ابزاری برای تغییر اجتماعی و فرهنگی تبدیل شود.

ارتباط با مخاطب در پرفورمنس آرت

پرفورمنس آرت یکی از گونه‌های هنری است که بر حضور و مشارکت فعال مخاطب تأکید دارد. در این فرم هنری، اجراگر به‌جای بازیگر، به‌طور واقعی و در لحظه با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند. این ارتباط نه تنها حسی، بلکه جسمانی است و مخاطب را به یک تجربه زنده و بی‌واسطه دعوت می‌کند.

در پرفورمنس آرت، مخاطب دیگر یک ناظر منفعل نیست؛ بلکه به عنوان یک شریک در فرآیند خلق اثر هنری حضور دارد. این مفهوم از ارتباط مستقیم با نظریات موریس مرلو-پونتی، فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، همخوانی دارد. او در کتاب «پدیدارشناسی ادراک» (Phenomenology of Perception) بر اهمیت جسمانیت و تجربه حسی تأکید می‌کند.

جمع‌بندی

نظریات برتولت برشت و پرفورمنس آرت هر دو در تلاشند تا مخاطب را به شکل فعالی در فرآیند دریافت اثر هنری درگیر کنند. برشت با استفاده از اثر فاصله‌گذاری، مخاطب را به تحلیل انتقادی وادار می‌کند، در حالی که پرفورمنس آرت از طریق حضور فیزیکی و مشارکت فعالانه، نوع دیگری از ارتباط و درگیری را ایجاد می‌کند. در نهایت، هر دو رویکرد به دنبال افزایش آگاهی و درک مخاطب از موضوعات اجتماعی و سیاسی هستند. به‌این ترتیب ردپای نظریات برشت در پرفورمنس آرت کاملا احساس می‌شود.

منابع برای مطالعه بیشتر

  • برشت، برتولت. «نظریه اپیک و تئاتر دیالکتیک».
  • گادامر، هانس گئورگ. «حقیقت و روش».
  • مرلو-پونتی، موریس. «پدیدارشناسی ادراک».

بیشتر بخوانید:

لطفا به آخرین آثار ما در گروه هنری تن‌و‌تن نگاه کنید

از همراهی شما تا انتهای نوشتار پرفورمنس آرت سپاس‌گزار هستیم. حتما ما را در تن‌وطن با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب