هنرمند اجراگر برای پرفورمنس آرت جز تمرین خلاقیت و هدایت، هیچ تمرینی ندارد. هنر اجرا از هر هنر، زیباترین خصوصیت را در اختیار گرفته است.
پرفورمنس ارت هنری عاشقانه یا خشمگین، پرفورمنس آرت مثل اژدهای جشن سال نو چینی پر اطوار است و دلیل این حرکات سریع، متنوع و غیر قابل پیش بینی، پاهای پرقدرت اوست که هرکدام یکی از هنرهای شناختهشده است. نمایش است، تجسمی است، موسیقی است، رقص است و هیچکدام نیست.
پرفورمنس آرت
نگاهی به پرفورمنس ارت
هنر در ابتدا میتوانست کاربردی باشد. مثلا در بهبود کیفیت محصولی دستساخت بشر رنگی از تنوع و زیبایی به شهرها و تمدنها ببخشد. یا میتوانست در خدمت تفهیم نوعی ((ایده)) مسیری هموار و آغشته به احساسات را فراهم نماید تا منطق در پذیرش آن کمی عقب رانده شود. میتوانست در خدمت نمایشِ قدرت زورمداران درآید.
فهرست مطالب این مقاله
Toggleانسانِ مقابل اثر هنری
با بلوغ بشر در عبور از ((دورههای تاریکِ سیطره ایدهها)) و درک تجربههای تلخِ ناشی از این گماردگی، در تولد دوباره انسانیت، هنر امروز دستدرازی به عمق وجود (( انسانِ مقابل اثر هنری )) برای نمایش زیباییشناسی انسان به خود اوست.هرچند از نمایش واقعیتهای پلشت و چرکینِ مفهومی بنام ((زندگی مدرن و پستمدرن)) ناگزیر باشد.
در عبور از این مسیر، هنری بوجود آمد که نه میتوانست همچون هنرهایزیبا پهلو به زیباییشناسی محض بدهد و نه همچون هنرهای نمایشی دیالوگ-سرگرمی باشد و فقط میتوانست اجرای هنری در زمان واقعی، مکان واقعی، با وجود واقعی هنرمند و در میان احساسات و تاثیرات واقعی (( انسان مقابلِ اثر )) باشد.
اگرچه میتوان هنر زنده نامیدش اما ما نامش را هنرآلود کردن فضای جاری جهان میگذاریم. وجود آلوده شده هنرمند به گوهری به نام هنر، با طرحی فکر شده یا بداهه آورده شده، فضای در اختیار سیستمهای کهنه و از شدت تکرار درست قلمداد شده را به نفع هنرمند و زیبایی ناشی از درک وجودی او از حقیقت، مصادره میکند.
ظهور اجرا
مثلا جهان مُثلی افلاطون آنچنان توسط اندیشمندان تعریف یا رد شدهاست که نمیشود درباره نظریه بودن آن صحبت کرد. نمیشود دیکتاتوری اخلاق یا جنسیت را به چالش کشید. نمیشود جهان پر از خشونت را به صلح دعوت کرد، بلکه در بهترین حالت میتوان به آتشبس فراخواندش، چرا که جهان را سیستمهایی بر پایه رشد از طریق جنگ اداره میکنند. در این شرایط اجراگر است که با وام گرفتن بهترین داشتهها از همه هنرهای شناختهشده و بدون قصد در تولید محصول و مصنوع، فقط برای ارایه یک اثر هنری در جریان سیال زمان-مکان، مخاطب را درگیر زیستن در یک اثر هنری و نه مصنوع هنری میکند.
اجراگر
در معنی ((اثر)) باید گفت ردپایی که بر ماسه یا برف باقی بماند است. هر هنرمند با تولید خود ردی در جهان باقی میگذارد. اجراگر اما با در اختیار گرفتن فضای زندگی واقعی، مستقیما و بدون واسطه اثر خود را در مفهوم زندگی انسانها میسازد. همین آن عنصر مداخله احتمالی تماشاچی بعنوان اجراگر در قالب نقش روزمره خود است و نه بهعنوان تماشاچی. این مغایرتی با روزمرگی انسان در قالب تماشاچی یک گالری مثلا نقاشی بودن، ندارد. تماشاچی پرفورمنس آرت میتواند در فرآیند هنری مداخله کند و میتواند این کار را نکند و این به مُنفعل یا غیرمنفعل بودن او در آن زمان، مکان و اتفاق، بستگی دارد.
هنری عاشقانه یا خشمگین
درباره اینکه پرفورمنس ارت از هریک از هنرها زیباترین خصوصیت را در اختیار گرفته است بطور نمونه و (فقط از منظر تنوتن ) از تئاتر ، نداشتن مصنوع قابل نگهداری را اخذ نموده یا به اصطلاح زنده بودن و از رقص آیینوار بودن یا بدن بهمثابه ابزار هنری را و از نقاشی رنگ و کاشتن مفهوم در یک قاب را، از موسیقی سکوت، ریتم و بی واسطه بودن را و …. در واقع پرفورمنس آرت مثل اژدهای جشن سال نو چینی پر اطوار است که دلیل این حرکات سریع، متنوع و غیر قابل پیشبینی، پاهای پر قدرت اوست که هرکدام یکی از هنرهای شناختهشده، است. نمایش است، تجسمی است، موسیقی است، رقص است و هیچکدام نیست.
مداخله انسان در پرفورمنس ارت
شاید ما نمیتوانستیم مطمئن باشیم همه تماشاگران ((تک جمله ایِ)) اثر شکسپیر بهنام هملت را پس از اجرا دریافت کرده باشند. پس زیبایی شناختی را در آثار هنری از اولویت خارج کردیم تا هنر مفهومی یا کانسپچوال آرت بوجود آید. هنری که در پی انتقال مفهوم است نه نمایش زیباترین و تاثیرگذارترین شکل روایت یک داستان. البته در بیشتر آثار پرفورمنس آرت هنرمند نمیتواند همچون دیگر آثار در انتقال یک مفهوم خاص، قاطعانه پافشاری کند و از دلایل آن، عناصر چهارگانه زمان و مکان واقعی، حضور هنرمند و مداخله (( انسان مقابل اتفاق )) است. چه کسی میتواند مطمئن باشد که در لحظهای از زندهگی واقعی تاثیر تمام و کمال و به مطلوب بگذارد؟ سخت است که بگوییم هیچ تجربه و تمرینی این را به صددرصد نخواهد رساند. شاید آیندگان…
لزوما اجراگر تبدیل به اثر هنری نمیشود!
در پرفورمنس آرت بر خلاف رقص یا بازیگری، لزوما اجراگر تبدیل به اثر هنری نمیشود. بلکه هنرمندی است که تفاوتش با ((انسان مقابل اثر هنری)) همان پافشاری بر کنترل یا عدم کنترل فضا به نفع مفهوم یا اثر است و دلیل نیاز به حضور هنرمند در لحظه خلق اثر نیز همین است.
هنرمند اجراگر برای پرفورمنس آرت جز تمرین خلاقیت، هدایت و هنرمندانه زیستن، هیچ تمرینی ندارد که انجام دهد. مگر اینکه آن اژدهای سال نو بر یکی از پاهایش ایستاده باشد. مثلا در اجرا نیاز به مهارت نقاشی یا نواختن ساز داشته باشد، در این حالت اجراگر تمرین نواختن یا تمرین نقاشی میکند، یا اصلا شاید نقاش یا نوازندهای باشد که به اجرا دستزده است. حتی ممکن است نیاز به تمرینهای غیر هنری داشته باشد مثلا غواصی یا تیراندازی …
در پایان باید اضافه کرد که اگرچه یک اجرا میتواند شکلی عاشقانه به خود بگیرد چرا که این نیز بخشی از زندگی است، اما پرفورمنس ارت کمبود عصر ما بوده و به همین دلیل هم بوجود آمده است. پس مثل هر نوع دستآورد دیگری که برآمده از وجود انسان صلحجو نسبت شرایط حاکم بر جهان است. معترض و گاهی خشمگین است.
بیشتر بخوانید:
- پرفورمنس آرت ؛ هنر زنده
- درباره پرفورمنس آرت تنوتن
- پرفورمنس آرت تنوتن ؛ حیات زیبای آدمی
- کوچ بنفشه ها؛ شعری که از ذهن دیوانهای میگذشت
از همراهی شما تا انتهای نوشتار پرفورمنس آرت سپاسگزار هستیم. حتما ما را در تنوتن با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید.